اسقف شهید ( قسمت اول)
سیپریان به محض اینکه به مقام اسقفی منصوب گشت با مسائلی روبه رو شد. بعضی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به اسقف تازه کار و قبلا متمول خود، که اینک باید از او اطاعت می کردند، احساس حسادت داشتند. اما این تنش ها مدت زمان زیادی دوام نیافت
زندگانی ودیدگاه کوپریانوس
چکیده:
سیپریان به محض اینکه به مقام اسقفی منصوب گشت با مسائلی روبه رو شد. بعضی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به اسقف تازه کار و قبلا متمول خود، که اینک باید از او اطاعت می کردند، احساس حسادت داشتند. اما این تنش ها مدت زمان زیادی دوام نیافت
تعداد کلمات: 1144 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
سیپریان به محض اینکه به مقام اسقفی منصوب گشت با مسائلی روبه رو شد. بعضی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به اسقف تازه کار و قبلا متمول خود، که اینک باید از او اطاعت می کردند، احساس حسادت داشتند. اما این تنش ها مدت زمان زیادی دوام نیافت
تعداد کلمات: 1144 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
تاسیوس سیسیلیوس سیپریائوس در اوایل قرن سوم میلادی در یک خانواده مرفه غیر مسیحی چشم به جهان گشود. او در کارتاژ به تعلیم علم معانی بیان مشغول بود و احتمالا وی را برای تصدی یک مقام مهم دولتی، چون فرماندار ایالتی، آماده می ساختند. در حدود سال ۲۴۵ یا ۲۴۶ وی مسیحی شد و به همه مزایا و امتیازات شغل خود پشت پا زد. او خود می نویسد که چگونه به واسطه تفحص و سیر و سلوکش در جهت رسیدن به کمال اخلاقی توجهش به سوی مسیحیت معطوف شد:
من آنچنان در کمند اشتباهات بی شمار زندگی گذشته ام اسیر و گرفتار بودم که نمی توانستم باور کنم که می توانم از این اشتباهات بگریزم... اما هنگامی که آلودگی زندگی گذشته ام به کمک آب تولد جدید شسته شد (تعمید)..... و تولد دوبارهام آنچنان مرا احیاء و دگرگون کرد که تبدیل به انسان جدیدی شدم... آنگاه آنچه قبلا برایم دشوار بود، برایم بسیار آسان گشت. (به دوناتوس، ۴ )
سیپریان مدت کوتاهی پس از ایمان آوردنش در سال ۲۴۸ یا ۲۴۹ به مقام شیخی منصوب شد و هنگامی که هنوز مدت زیادی از ایمان آوردنش نمی گذشت، به مقام اسقفی کارتاژ منصوب گشت؛ یعنی به مهم ترین مقام رسمی کلیسا در حیطه امپراتوری روم در افریقا.
بیشتر بخوانید : تفتیش عقاید در مسیحیت
سیپریان: تا زمان شهادت خود در سال ۲۵۸ میلادی، مدت ده سال در مقام اسقفی مشغول خدمت بود. این سال ها، دوران بسیار سختی برای کلیسا بود. سیپریان اگر به یکی از مقام های حکومتی روم منصوب می شد توانایی هایش در زمینه رهبری بیشتر هویدا می گشت. تفکر و نوشته های او در واکنش به مسائلی بود که وی با آنها روبه رو می شد. او در وهله اول مرد عمل بود، نه یک اندیشمند نظریه پردازی برای سیپریان زندگی و عمل از هم جدایی ناپذیر بودند و هیچ یک از این دو بدون دیگری قابل تبیین و شناخت نبود. او عمیقا تحت تأثیر ترتولیان* قرار داشت و همچنان که خودش می گوید، هر روز آثار او را مطالعه می کرد و او را «استاد» خویش می نامید. اما ترتولیان نظریه پردازی بود که در مورد اصول اعتقادی اش تخفیف نمی داد و سازش نمی کرد و خارج از گود، چون یک اندیشمند به مسائل مینگریست، در حالی که سیپریان قبل از هر چیز به شکلی عملی درگیر مسائل بود و ذاتا یک رهبر و پیشوا بود. از نظر سیپریان آرمانهای افراطی ترتولیان در مورد انضباط اخلاقی، باید در شکل انضباط کلیسایی تعدیل و تلطیف شده و به شکلی واقع گرایانه در می آمد.
سیپریان به محض اینکه به مقام اسقفی منصوب گشت با مسائلی روبه رو شد. بعضی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به اسقف تازه کار و قبلا متمول خود، که اینک باید از او اطاعت می کردند، احساس حسادت داشتند. اما این تنش ها مدت زمان زیادی دوام نیافت؛ زیرا کلیسا با جدی ترین جفایی که تاکنون تجربه کرده بود روبه رو شد؛ یعنی، جفای دسیان در سالهای ۲۴۹-۲۵۱ میلادی. این جفا، نخستین جفایی بود که به شکلی هماهنگ در کل حیطه امپراتوری روم علیه کلیسا انجام می شد. امپراتور دسیان در دو مرحله کلیسا را مورد حمله قرار داد. نخست باید اسقفان مهم و رهبری کننده از میان برداشته می شدند. اسقفان روم، انطاکیه، اورشلیم، و قیصریه همه شهید شدند. به سیپریان در این هنگام هشدار داده شد که خود را مخفی سازد و او نیز در سرزمینی که در مجاورت کارتاژ قرار داشت، خویشتن را پنهان کرد. او از آنجا کلیسا را در طی دوران جفا توسط نامه، رهبری می کرد. اما او به دلیل فرار خود، مخصوصا از سوی روحانیون حسود، شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت. در دومین مرحله جفا، مسیحیان را مجبور می ساختند تا در برابر خدایان رومی قربانی کنند. از همه اشخاص یک گواهی طلب می شد که نشان می داد در برابر خدایان قربانی کرده اند و کسانی که فاقد چنین گواهی ای بودند با مرگ روبه رو می شدند. کلیسا که برای مدت کوتاهی، دورانی نسبتا آرام را پشت سر گذاشته بود، برای رویارویی با این یورش سهمگین آمادگی نداشت. بسیاری از مسیحیان به خدایان قربانی تقدیم کردند، حتى اسقف یک منطقه به همراه همه مسیحیان حوزه اسقفی اش پیش خدایان قربانی کرد. بسیاری از مسیحیان نیز بدون اینکه عملا برای خدایان قربانی کنند، با پرداخت رشوه به مقامات رومی، گواهی مورد نیاز را دریافت داشتند.
سیپریان: تا زمان شهادت خود در سال ۲۵۸ میلادی، مدت ده سال در مقام اسقفی مشغول خدمت بود. این سال ها، دوران بسیار سختی برای کلیسا بود. سیپریان اگر به یکی از مقام های حکومتی روم منصوب می شد توانایی هایش در زمینه رهبری بیشتر هویدا می گشت. تفکر و نوشته های او در واکنش به مسائلی بود که وی با آنها روبه رو می شد. او در وهله اول مرد عمل بود، نه یک اندیشمند نظریه پردازی برای سیپریان زندگی و عمل از هم جدایی ناپذیر بودند و هیچ یک از این دو بدون دیگری قابل تبیین و شناخت نبود.
از نظر سنن کلیسایی، اشخاصی که مرتد می شدند؛ (یعنی ایمان خود را انکار می کردند) مجددا به عضویت کلیسا پذیرفته نمی شدند. اما در این شرایط؛ تکلیف خیل انبوه اشخاصی که خواهان پذیرش مجدد در کلیسا بودند چه می شد؟ این موضوع دو جنبه متفاوت داشت؛ نخست اینکه، اشخاص مرتد باید به یکباره پذیرفته می شدند یا باید یک دوره انابت و ریاضت را پشت سر می گذاشتند؛ (یعنی پشت سر گذاشتن یک دوره که با توبه عمیق و احساس پشیمانی و ریاضت همراه بود و پس از آن، شخص می بایست در حضور همگان به خطای خود اعتراف میکرد)، یا اینکه این اشخاص هرگز نمی بایست پذیرفته می شدند؟ جنبه دیگر موضوع این بود که چه کسی می باید در این مورد تصمیم می گرفت؟ اشخاصی که به سبب ایمانشان زندانی شده بودند و حاضر بودند به خاطر ایمانشان جانشان را فدا سازند معترفین)، حق خود می دانستند که وظیفه مصالحه و پذیرش اشخاص مرتد در کلیسا را بر عهده بگیرند. این امر در سنن و تاریخ کلیسا دیده می شد، اما بعضی از این اشخاص رفتاری غیرمسئولانه و ناشایست داشتند و مرتبا از اشخاص می خواستند که در حضور آنان و مناسبت های گوناگون عذر و پوزش بطلبند. آیا حق تصمیم گیری در مورد این اشخاص بر عهدة اسقفان بود یا بر عهده معترفین؟ سیپریان بر این موضوع تأکید داشت که این حق متعلق به اسقفان است؛ اگرچه آنان باید به توصیه های معترفین نیز گوش فرا دهند. سیپریان اثر مهمی به نام مرتد به نگارش درآورد و در این اثر، موضوع را مورد بررسی قرار داد. پس از دوران جفا، در سال ۲۵۱ میلادی، شورایی در کارتاژ تصمیم گرفت که اشخاص مرتد پس از پشت سر گذاشتن یک دوره انابت و توبه می توانند در کلیسا پذیرفته شوند. یک سال پس از آن، هنگامی که احتمال وقوع جفایی دیگر می رفت، شورایی دیگر اعلام کرد کسانی که از مدتی پیش دورۂ انابت و توبه را آغاز کرده اند، بی درنگ می توانند در کلیسا پذیرفته شوند. سیپریان در این شوراها نقشی مهم و هدایتگر بر عهده داشت.
این تصمیمات دشوار مورد قبول همگان قرار نگرفت، بعضی در کارتاژ بر این باور بودند که سیپریان بیش از حد سخت گیر است. بعضی از روحانیون از وی جدا شدند و یک کلیسای رقیب را تشکیل دادند که از نظر انضباطی، آسانگیری و مسامحه بیشتری از خود نشان می دادند. از طرف دیگر، در روم شقاق یا انشعاب در جهت مخالف بود.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
سیپریان به محض اینکه به مقام اسقفی منصوب گشت با مسائلی روبه رو شد. بعضی از روحانیون ارشد کارتاژ پس از انتصاب سیپریان به مقام اسقفی، نسبت به اسقف تازه کار و قبلا متمول خود، که اینک باید از او اطاعت می کردند، احساس حسادت داشتند. اما این تنش ها مدت زمان زیادی دوام نیافت؛ زیرا کلیسا با جدی ترین جفایی که تاکنون تجربه کرده بود روبه رو شد؛ یعنی، جفای دسیان در سالهای ۲۴۹-۲۵۱ میلادی. این جفا، نخستین جفایی بود که به شکلی هماهنگ در کل حیطه امپراتوری روم علیه کلیسا انجام می شد. امپراتور دسیان در دو مرحله کلیسا را مورد حمله قرار داد. نخست باید اسقفان مهم و رهبری کننده از میان برداشته می شدند. اسقفان روم، انطاکیه، اورشلیم، و قیصریه همه شهید شدند. به سیپریان در این هنگام هشدار داده شد که خود را مخفی سازد و او نیز در سرزمینی که در مجاورت کارتاژ قرار داشت، خویشتن را پنهان کرد. او از آنجا کلیسا را در طی دوران جفا توسط نامه، رهبری می کرد. اما او به دلیل فرار خود، مخصوصا از سوی روحانیون حسود، شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت. در دومین مرحله جفا، مسیحیان را مجبور می ساختند تا در برابر خدایان رومی قربانی کنند. از همه اشخاص یک گواهی طلب می شد که نشان می داد در برابر خدایان قربانی کرده اند و کسانی که فاقد چنین گواهی ای بودند با مرگ روبه رو می شدند. کلیسا که برای مدت کوتاهی، دورانی نسبتا آرام را پشت سر گذاشته بود، برای رویارویی با این یورش سهمگین آمادگی نداشت. بسیاری از مسیحیان به خدایان قربانی تقدیم کردند، حتى اسقف یک منطقه به همراه همه مسیحیان حوزه اسقفی اش پیش خدایان قربانی کرد. بسیاری از مسیحیان نیز بدون اینکه عملا برای خدایان قربانی کنند، با پرداخت رشوه به مقامات رومی، گواهی مورد نیاز را دریافت داشتند.
سیپریان: تا زمان شهادت خود در سال ۲۵۸ میلادی، مدت ده سال در مقام اسقفی مشغول خدمت بود. این سال ها، دوران بسیار سختی برای کلیسا بود. سیپریان اگر به یکی از مقام های حکومتی روم منصوب می شد توانایی هایش در زمینه رهبری بیشتر هویدا می گشت. تفکر و نوشته های او در واکنش به مسائلی بود که وی با آنها روبه رو می شد. او در وهله اول مرد عمل بود، نه یک اندیشمند نظریه پردازی برای سیپریان زندگی و عمل از هم جدایی ناپذیر بودند و هیچ یک از این دو بدون دیگری قابل تبیین و شناخت نبود.
از نظر سنن کلیسایی، اشخاصی که مرتد می شدند؛ (یعنی ایمان خود را انکار می کردند) مجددا به عضویت کلیسا پذیرفته نمی شدند. اما در این شرایط؛ تکلیف خیل انبوه اشخاصی که خواهان پذیرش مجدد در کلیسا بودند چه می شد؟ این موضوع دو جنبه متفاوت داشت؛ نخست اینکه، اشخاص مرتد باید به یکباره پذیرفته می شدند یا باید یک دوره انابت و ریاضت را پشت سر می گذاشتند؛ (یعنی پشت سر گذاشتن یک دوره که با توبه عمیق و احساس پشیمانی و ریاضت همراه بود و پس از آن، شخص می بایست در حضور همگان به خطای خود اعتراف میکرد)، یا اینکه این اشخاص هرگز نمی بایست پذیرفته می شدند؟ جنبه دیگر موضوع این بود که چه کسی می باید در این مورد تصمیم می گرفت؟ اشخاصی که به سبب ایمانشان زندانی شده بودند و حاضر بودند به خاطر ایمانشان جانشان را فدا سازند معترفین)، حق خود می دانستند که وظیفه مصالحه و پذیرش اشخاص مرتد در کلیسا را بر عهده بگیرند. این امر در سنن و تاریخ کلیسا دیده می شد، اما بعضی از این اشخاص رفتاری غیرمسئولانه و ناشایست داشتند و مرتبا از اشخاص می خواستند که در حضور آنان و مناسبت های گوناگون عذر و پوزش بطلبند. آیا حق تصمیم گیری در مورد این اشخاص بر عهدة اسقفان بود یا بر عهده معترفین؟ سیپریان بر این موضوع تأکید داشت که این حق متعلق به اسقفان است؛ اگرچه آنان باید به توصیه های معترفین نیز گوش فرا دهند. سیپریان اثر مهمی به نام مرتد به نگارش درآورد و در این اثر، موضوع را مورد بررسی قرار داد. پس از دوران جفا، در سال ۲۵۱ میلادی، شورایی در کارتاژ تصمیم گرفت که اشخاص مرتد پس از پشت سر گذاشتن یک دوره انابت و توبه می توانند در کلیسا پذیرفته شوند. یک سال پس از آن، هنگامی که احتمال وقوع جفایی دیگر می رفت، شورایی دیگر اعلام کرد کسانی که از مدتی پیش دورۂ انابت و توبه را آغاز کرده اند، بی درنگ می توانند در کلیسا پذیرفته شوند. سیپریان در این شوراها نقشی مهم و هدایتگر بر عهده داشت.
این تصمیمات دشوار مورد قبول همگان قرار نگرفت، بعضی در کارتاژ بر این باور بودند که سیپریان بیش از حد سخت گیر است. بعضی از روحانیون از وی جدا شدند و یک کلیسای رقیب را تشکیل دادند که از نظر انضباطی، آسانگیری و مسامحه بیشتری از خود نشان می دادند. از طرف دیگر، در روم شقاق یا انشعاب در جهت مخالف بود.
ادامه دارد..
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
بیشتر بخوانید :
رنج و عمل نجات بخشی در مسیحیت
نگاهی به سیر سلطه ی کلیسا در قرون وسطی
الاهیات لیبرال
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}